ماهانماهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

ماهان شده ماه آسمان دل ما

سومین سال تولدت مبارک ماه زندگیمون

پسر خوبم,ماهانم,عزیزدلم,تولدت مبارک... الهی قربونت برم که اینقدر بزرگ شدی و من از داشتنت بخودم میبالم..یه پسر خوب و آقا و مهربون و خیلیییییی خوش صحبت.. ماهم مرسی که اومدی و زندگی مارو غرق لذت و خوشبختی کردی..مرسی که منو لایق واژه ی مادر کردی.. باورم نمیشه سه سال گذشت از اولین باری که دیدمت..چقدر کوچولو بودی..چه حس خوبی بود دیدنت..ی هرروز و هر لحظه از خدا میخام همیشه سالم باشی.همیشه خوشحال و شاد باشی و تو زندگیت همیشه سربلند و موفق.. خیلی دوستت داریم..خیلی دوستت دارم..چیزی فراتر از جمله... نفسم به نفس تو بنده...   ...
5 تير 1395

هزار روز عاشقی..

پسر قشنگم با یه تاخیر طولانی اومدم برات بگم که چقدر بزرگ شدی..چقدر دوستت دارم  و بهت افتخار میکنم چون اینقدر بزرگ شدی که همه چیو متوجه میشی و براشون نظر میدی.. اینقدر عاقل شدی که با تو رفتیم.سفر و خیلی بهمون خوش گذشت چون تو کامل حرفمونو میفهمی..کیش که خیلی  عالی بود و خوش گذشت..و تفریحات اخر هفته ها و عید نوروز..پسر خوبم مرسی که هستی و اینقدر خوب و مهربون و مودبی ..من و بابا بهت افتخار میکنیم..الهی صدسال شاد وسلامت و عاشق باشی.. سوم فروردین ۱۳۹۵ هزار روزه شدی..هزار روز زندگی عاشقانمون مبارک نفسم.
3 فروردين 1395

روزت مبارک عشق ما

روز کودک مبارک   من يه مامانم....... ازينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم.  وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم وقتي فرزندم اراسته است و زيبا همه چي يادم ميره. خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم ....اما ازينكه تمام وقتم صرف رسيدگي به فرزندم ميشه يه جور خاصي خوشحالم خيلي وقته كه نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا اخرش بخورم......اما وقتي فرزندم شيرشو با ميل ميخوره و تموم ميشه انگار خوشمزه ترين غذاهاي دنيا رو خوردم خيلي وقته نتونستم كتاب مورد علاقمو بخونم.....اما وقتي با عشق با فرزندم حرف ميزنم واون به چشمانم زل ميزنه زيباترين متن هاي عاشقانه رو ...
15 مهر 1394

چه زود میگذره..

پسر قشنگم وقتی تازه دنیا اومده بودی اینقدر نگهداری ازت وقت میبرد و سخت بود که به خودم میگفتم وای چقدر مونده تا پسرم راه بره.. تا حرف بزنه.. تا مستقل بشه.. تا از شیر بگیرمش.. تا از پوشک گرفته بشه.. تا حرف همو بفهمیم.. ولی الان میبینم با همه سختی ها و شیرینیهاش چه زود گذشت..و تو الان یه آقا شدی که به همه ی اون تا ها رسیدی  و من خیلی حس خوبی دارم..حس موفقیت..حس میکنم یکی از مهمترین مراحل مادر بودنمو به خوبی طی کردم.. ماه من تو خیلی خوبی..خیلی مودبی..خیلی خیلی مهربونی و بینهایت دوستت دارم عزیزم..     هر لحظه فقط برات دعا میکنم که سالم باشی,که همیشه شاد باشی.. مرسی که پسر من شدی..مرسی که همه زندگی من شدی.....
5 شهريور 1394

عشقم.فرزندم

عزیزترینم,فرزندم  من مادرت هستم...   من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم    تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد,   من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد...    من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود...    تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد...   من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین ...    بهشت من زمین من و زند...
3 ارديبهشت 1394

تاخیر چند ماهه و سال 1394

پسر قشنگم ببخشید که خیلی وقته وبلاگتو بروز نکردم چون واقعا وقت نمیکنم..تو داری بزرگ میشی و مواظبت از تو و شیطونیات خیلی سخت شده ولی من با تو عاشقم..چقدر خوبه که هستی عزیزم... با تو سختی ها اسونتر شده.. بزار از این مدت بگم که ویانا کوچولوی ما روز 29 اسفند بدنیا اومد.. سال جدید با بودت تو خیلی شیرینتر از قبل شروع شد..البته سال تحویل نصف شب بود و خواب بودیم . کلی برا ماهی قرمز عید ذوق کردی و باش بازی کردی..تو مهمونیای عید خیلی پسر خوب و مودبی بودی. سلام میکردی  میگفتی ممنونم..خیلی شیرین زبون شدی و همه چی میگی..میگی پاشو بازی و من دیگه تسلیم میشم.. تو عید از شیر گرفتمت که خوب کنار اومدی ولی گریه های شبانت هنوز ه...
28 فروردين 1394