عاشقانه
عزیزم مرسی که اومدی ...از وقتی اومدی من و بابایی خیلی خیلی خوشحالیم.. عزیزدلم مرسی که اومدی و حس زن بودن من رو با مادر شدن کامل کردی... و همینطور بابایی رو پدر کردی... باورت نمیشه که چقدر عاشقتیم...یواش یواش قدم برمیدارم که مبادا تو اذیت بشی... بابایی برام خوراکیهای خوشمزه میخره و منم میخورم که تو هم بخوری...تازه دیشبم دلت خیلی پفک میخواست.. ای شیطون توهم مثل مامان پفکدوست داریا!!!منم ۱ دونه خوردم فقط ۱دونه آخه میترسم برات بد باشه گلم...عزیزدلم تو الان تو دل مامان نشستی و داری کیف میکنی... سمت راست دلمی چون قشنگ حست میکنم با اینکه الان خیلی کوچولویی و فقط اندازه یه تمشکی قربونت برم.... واقعا قدرت خدا خیلی بزرگه که الان تو...